بسم الله الرحمن الرجیم نظریات شخصی است—اموزه عاشورا -3-در دست یزید چوبدستى از جنس خیزران بود و به آن چوب دو لب قرآن خوان ابى عبدالله (علیه السلام) را از هم باز مىکرد و دندانهاى حضرت را بیرون مىانداخت بعد به لبهاى مبارک چوب مىزد و اشعارى مىخواند که کجایند آباء و اجداد و پیروان ما که در غزوه بدر حاضر بودند و در دست اصحاب محمد (ص) کشته شدند بیایند ببینند که چگونه تلافى به آل محمد (ص) کردم سرهاى اولادش را بریدم و کفر باطنى خود را ظاهر کردم مردم شامى حاضر بودند و این کفرها را از یزید شنیدند رنگ رخسارشان تغییر کرد و گفتند:
خود را پادشاه اسلام مىخواند و کفر مىگوید بعلاوه چقدر جسارت با سر بریده مىکند . از حالت اهل مجلس یزید را ترس گرفت گفت آیا مىشناسید این سر کیست این سر حسین بن على علیهما السلام است که افتخار مىکرد جد و پدر و مادرم از پدر و مادر یزید بهترند عم من و خال من بهتر از یزید است و خودم بهتر از یزیدم زیرا که دیدند رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مرا بزانوى خود نشاند و در حق من فرمود حسین (ع) ریحانه باغ من و سید شباب جنت است در نسل و اولاد من پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) دعا کرده من اولى ترم از یزید باین امر ولیکن گویا حسین (ع) آیه را ملاحظه نکرده که خدا به هر که مىخواهد سلطنت بدهد مىدهد و از هر که مىخواهد بگیرد مىگیرد و او را قابل ندانست نداد و مرا لایق دید داد به همین دلیل شامیان احمق رام شدند و یقین کردند همین است که مىگوید و حال آنکه تاویل آیه مبارکه این نبوده و نیست بارى از کلام برخى این طور معلوم مىشود که چوب خیزران در دست آن پلید بود چنانچه رسم جبابره اینستچند نفر بودند که در مجلس یزید پلید زبان به شفاعت گشودند تا آن ناپاک جسارت به سر مطهر امام (علیه السلام) نکند و اغلب آنها را یزید به قتل رساند—امام حسین علیه السلام در تشت طلا قران میخواند
- یزید دندان های حضرت اباعبدالله حسین علیه السلام مشکند وبه بیرون میاندازد- واشعاراش ومطالب اشت کفر امیز است وضد اسلام واهلبیت مکرم رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم وفقط قران را نمیتوانستند حذف کنند ومعاویه گفتهبود از ان بعنوان حربه ای بنفع خود استفاده کنید- ومردم توسط تاویل وتفسیر قران فریب داد وهرکس دران جلسه مخالفت-کرد کشت درروایت دیگری جزید درتشت شراب ریخت وگفت یاحسین علیه السلام یکعمر خودرااز لذت شراب خودرا محروم کردی حال شراب بخور- اینمطالب به مراکز اسلام انز مان-مدینه ومکه وکوفه میرسید وقدرت مبارزه باکوفه رااز دست داده بود-ولی اندوشه هر دیگر بشدت کوبید –واگاهی باعث شد که بیشتر خودرا یادرخانه ویا شکارگاه بگذارند-و-حالت پریشانی وافسردگی دراو نمایان بود-مرگ اوجزو اسرار است طبیبی اوردند وگفت سم به اوخوراندند- برای اثبات طنابی بهداخل معده اوکردند وقتیکه بیرون اوردند پر از بچه عقرب بود احتمالا برای انکه ردرا گم کنند این افسانه راساختند-ادامه دارد